ترسيم عشق
از وقتي كه چشم بدين جهان گشودم خود را در دامان مادري مهربان و در آغوش پدري زحمت كش يافتم آنگاه كه زبان گشودم نام خدا را بر زبان جاري كردم و با پا گذاشتن به سن هفت سالگي خود را حافظ قرآن يافتم .
و اينها را مرهون پدر و مادر مهربان و متّحدي مي دانم كه هميشه چون كوهي استوار پشت من بودند .
روز اول مدرسه ، دستم را از يك سو مادرم و از سوي ديگر پدرم گرفته بود و با تشويقهاي ايشان بود كه در آنجا نيز شاگردي نمونه و مؤدب بودم .
بعد از تعطيل شدن مادرم را پشت در مي يافتم كه آغوش گسترانيده و منتظر من است . من نيز به آغوش گرم او مي دويدم بر دستانش بوسه مي زدم .
پدرم ! او هميشه به موقع در منزل حاضر بود و هيچ گاه مشغله ي كاري را بهانه اي براي نرسيدن به خانواده اش قرار نمي داد ؛
او آمد! مادرم به سرعت براي بدرقه ي او مي دود و همچون فرشته اي مهربان او را تكريم مي كند ، پدرم نيز براي قدرداني از زحمات فرشته ي مهربان بر شانه ي او بوسه مي زند …
سفره را با كمك مادرم مي اندازيم ، با اينكه جز اندك نان و سوپي چيزي يافت نمي شود امّا با وجود مهر و صفا و معنويتي كه تمام افراد خانواده در كنار هم و زير سايه ي خدا احساس مي كنند ، لذيذترينِ غذاهاست .
بعد از صرف غذا همه در جمع كردن سفره كمك مي كنيم و من چهارپايه ي كوتاهي زير پايم مي گذارم و با شورو شوق بچگي به شستن ظرفها مشغول مي شوم .
اين همدلي در تمام عرصه هاي زندگي و در غم و شادي همراه ما بود .
با ورود به عرصه ي جواني و دوران ازدواج با مشورتها و تدبيرهاي آگاهانه ي پدر و مادرم همسري – همچون پدرم دلسوز و كاردان – برگزيدم .
پدر و مادرم رفته رفته پير ميشوند ومن و همسرم تصميم گرفتيم آنها را نزد خود بياوريم تا شايد بتوانيم قطر اي از درياي لطف و سخاوتشان را جبران كنيم .
(امّا يبلغنّ عندك الكبر احدُهما اَو كلاهما فلا تقل لهما افّ و لا تنهرهما و قل لهما قولاً كريماً).« و چنانكه هر دو يا يكي از آنها پير و سالخورده شوند كه موجب رنج و زحمت شما باشند زنهار كلمه اي كه رنجيده خاطر شوند مگوييد و كمترين آزار بهآنها نرسانيد و با ايشان به اكرام و احترام سخن گوييد »
بودن آنها در كنارمان براي زندگيمان بركتي داشت مثال زدني . چه بسا كه پيوسته از تجربيات آنها بهره مي برديم و مورد لطف و مرحمت آنها قرار مي گرفتيم .
پدرم در سن هفتاد سالگي دعوت حق را لبيك گفت و به ديار باقي شتافت . مادرم كه دوري از همسري مهربان و همراه برايش مشكل بود بعد از يك سال نزد او رفت و برنگشت و ما را تنها گذاشت . ولي هم اكنون نيز از دعاي خير آنها بهره مي بريم و براي آنها طلب آمرزش و هم نشيني با نيكان را آرزومنديم .
(واخفض لهما جناح الذل من الرّحمة و قُل ربِّ ارحَمهما كما ربّياني صغيرا).«هميشه پر و بال تواضع و تكريم را با كمال مهرباني نزدشان بگستران و بگو: پروردگارا! چنانكه پدر و مادر ، مرا از كودكي به مهرباني بپروردند تو در حقّ آنها رحمت و مهرباني فرما».
خانواده ي قرآني